ده کوچکی است از دهستان کوشک بخش بافت شهرستان سیرجان واقع در 52000گزی جنوب خاوری بافت و 4000گزی جنوب راه مالرو به زنجان و اسفندقه. دارای 9 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
ده کوچکی است از دهستان کوشک بخش بافت شهرستان سیرجان واقع در 52000گزی جنوب خاوری بافت و 4000گزی جنوب راه مالرو به زنجان و اسفندقه. دارای 9 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از بخش ایذۀ شهرستان اهواز واقع در 10هزارگزی خاور ایذه، کنار راه مالرو الاهک به ده نو. هوای آن گرم و دارای 115 تن سکنه است. آب آن از چاه و قنات و محصول آن غلات است. شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از بخش ایذۀ شهرستان اهواز واقع در 10هزارگزی خاور ایذه، کنار راه مالرو الاهک به ده نو. هوای آن گرم و دارای 115 تن سکنه است. آب آن از چاه و قنات و محصول آن غلات است. شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
همان گل دوروی است: رخ گلنار، چونانچون شکن بر روی بت رویان گل دورویه، چونانچون قمرها در دوپیکرها. منوچهری. آن دورویه گل چو روی عاشقان از خون دل یا چو بر زرین ورقها ریخته آب لکا. قطران. در باغ نگه کن گل دورویه که دارد یک روی ز شادی و دگر روی ز تیمار. (از تاج المآثر)
همان گل دوروی است: رخ گلنار، چونانچون شکن بر روی بت رویان گل دورویه، چونانچون قمرها در دوپیکرها. منوچهری. آن دورویه گل چو روی عاشقان از خون دل یا چو بر زرین ورقها ریخته آب لکا. قطران. در باغ نگه کن گل دورویه که دارد یک روی ز شادی و دگر روی ز تیمار. (از تاج المآثر)
دهی است از دهستان پشتکوه سورتیجی بخش چهاردانگۀ شهرستان ساری، واقع در 8000گزی شمال خاوری کیاسر. هوای آن معتدل و دارای 25 تن سکنه است. آب آن از چشمه سار و رود خانه چرگت و محصول آن غلات و برنج است. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
دهی است از دهستان پشتکوه سورتیجی بخش چهاردانگۀ شهرستان ساری، واقع در 8000گزی شمال خاوری کیاسر. هوای آن معتدل و دارای 25 تن سکنه است. آب آن از چشمه سار و رود خانه چرگت و محصول آن غلات و برنج است. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
گلی است که یک روی آن زرد و روی دیگر سرخ باشد. آنرا گل رعنا و گل قحبه نیز گویند. (شعوری ج 2 ورق 320) : برگ گل سپید بمانند عبقری برگ گل دورنگ بکردار جعفری. منوچهری. رجوع به گل دورو و دوروی شود
گلی است که یک روی آن زرد و روی دیگر سرخ باشد. آنرا گل رعنا و گل قحبه نیز گویند. (شعوری ج 2 ورق 320) : برگ گل سپید بمانند عبقری برگ گل دورنگ بکردار جعفری. منوچهری. رجوع به گل دورو و دوروی شود
گلی است شبیه به گل نسرین و برگ آن مانند برگ پنبه و گیاه آن بقدر ذرعی و تا بدو ذرع بالا و بوی آن شبیه به بوی برنجاسف و به رنگها شود زرد و سفید و بنفش و تا اوایل خزان گل دهد و گلی بادوام است. چون آنرا ببرند سالی دیگر از بیخ آن گلها بروید. در مخزن گوید: عرق آن مفرح و مقوی دل بود و آشامیدن گل آن با شراب محلل و دافع خون منجمد در معده است. (آنندراج) (انجمن آرا). نار مشک. (بحر الجواهر) : چون گل داودی اینجا در خزان باشد بهار از فریب آسمان هر کس که غافل ماند ماند. سراج المحققین (از آنندراج)
گلی است شبیه به گل نسرین و برگ آن مانند برگ پنبه و گیاه آن بقدر ذرعی و تا بدو ذرع بالا و بوی آن شبیه به بوی برنجاسف و به رنگها شود زرد و سفید و بنفش و تا اوایل خزان گل دهد و گلی بادوام است. چون آنرا ببرند سالی دیگر از بیخ آن گلها بروید. در مخزن گوید: عرق آن مفرح و مقوی دل بود و آشامیدن گل آن با شراب محلل و دافع خون منجمد در معده است. (آنندراج) (انجمن آرا). نار مشک. (بحر الجواهر) : چون گل داودی اینجا در خزان باشد بهار از فریب آسمان هر کس که غافل ماند ماند. سراج المحققین (از آنندراج)
گلی است که یک روی آن زرد و روی دیگر سرخ و آنرا گل رعنا و زیبا خوانند و بجهت دورنگی آنرا گل قحبه نام نهاده اند و عرب آنرا وردالفجار خوانند و آنرا دورویه گل نیز خوانند. (انجمن آرا) (آنندراج) : هنگام گل است ای به دو رخ چون گل خودروی همرنگ رخ خویش به باغ اندر گل جوی از مجلس ما مردم دوروی برون کن پیش آر می سرخ و فروکن گل دوروی باغی است بدین زینت آراسته از گل یک سو گل دوروی و دگر سو گل خودروی. فرخی (از آنندراج). لاله چون مریخ اندر شده لختی به کسوف گل دوروی چو بر ماه سهیل یمنا. منوچهری. آن گل دوروی رعنا را نگر چون خصم شاه با رخ زرد و دلی سرتابسر خون آمده. سیدحسن غزنوی (دیوان ص 177). و گل دوروی چون کهربا و عقیق منظر دیناری و پیکر گلناری... بسان عاشق غمخوار با معشوق میگسار رخسارۀ زرد و سرخ برهم نهاد. (تاج المآثر). و رجوع به گل دورنگ و گل دورو و گل دورویه شود
گلی است که یک روی آن زرد و روی دیگر سرخ و آنرا گل رعنا و زیبا خوانند و بجهت دورنگی آنرا گل قحبه نام نهاده اند و عرب آنرا وردالفجار خوانند و آنرا دورویه گل نیز خوانند. (انجمن آرا) (آنندراج) : هنگام گل است ای به دو رخ چون گل خودروی همرنگ رخ خویش به باغ اندر گل جوی از مجلس ما مردم دوروی برون کن پیش آر می سرخ و فروکن گل دوروی باغی است بدین زینت آراسته از گل یک سو گل دوروی و دگر سو گل خودروی. فرخی (از آنندراج). لاله چون مریخ اندر شده لختی به کسوف گل دوروی چو بر ماه سهیل یمنا. منوچهری. آن گل دوروی رعنا را نگر چون خصم شاه با رخ زرد و دلی سرتابسر خون آمده. سیدحسن غزنوی (دیوان ص 177). و گل دوروی چون کهربا و عقیق منظر دیناری و پیکر گلناری... بسان عاشق غمخوار با معشوق میگسار رخسارۀ زرد و سرخ برهم نهاد. (تاج المآثر). و رجوع به گل دورنگ و گل دورو و گل دورویه شود
همان گل سرخ است. (آنندراج). گل آتشی از اسفرمهاست. (ذخیرۀ خوارزمشاهی) : روزی تو به جنگ شوی روی تیغ تو باغی کند پر از گل سوری و ارغوان. فرخی. تاجی از ورد بافته با گل سوری بیاراسته برسر نهاد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 394). بهر صبوح از درم مست درآمد نگار غالیه برده پگاه بر گل سوری بکار. خاقانی. ماه را در نقاب کافوری بسته چون در چمن گل سوری. نظامی. جز خط دلاویز تو بر طرف بناگوش سبزه نشنیدم که دمد بر گل سوری. سعدی (خواتیم). غنچۀ گلبن وصلم ز نسیمش بشکفت مرغ خوشخوان طرب از برگ گل سوری کرد. حافظ. رجوع به گل آتشی و گل سرخ شود
همان گل سرخ است. (آنندراج). گل آتشی از اسفرمهاست. (ذخیرۀ خوارزمشاهی) : روزی تو به جنگ شوی روی تیغ تو باغی کند پر از گل سوری و ارغوان. فرخی. تاجی از ورد بافته با گل سوری بیاراسته برسر نهاد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 394). بهر صبوح از درم مست درآمد نگار غالیه برده پگاه بر گل سوری بکار. خاقانی. ماه را در نقاب کافوری بسته چون در چمن گل سوری. نظامی. جز خط دلاویز تو بر طرف بناگوش سبزه نشنیدم که دمد بر گل سوری. سعدی (خواتیم). غنچۀ گلبن وصلم ز نسیمش بشکفت مرغ خوشخوان طرب از برگ گل سوری کرد. حافظ. رجوع به گل آتشی و گل سرخ شود
تنفر از یکدیگر. بغضاء: و ألقینا بینهم العداوه و البغضاء... (قرآن 64/5) ، میان جهودان و ترسایان دشمنی و دل دوری افکندیم. (تفسیر ابوالفتوح رازی ج 2 ص 188 س 8)
تنفر از یکدیگر. بغضاء: و ألقینا بینهم العداوه و البغضاء... (قرآن 64/5) ، میان جهودان و ترسایان دشمنی و دل دوری افکندیم. (تفسیر ابوالفتوح رازی ج 2 ص 188 س 8)
نوعی از گل است که به نام گل همیشه بهار هم خوانده میشود: وآن قطرۀباران که چکد بر گل خیری چون قطرۀ می بر لب معشوقۀ میخوار. منوچهری. گل زرد و گل خیری و بید باد شبگیری ز فردوس آمدند امروز سبحان الذی اسری. منوچهری. و رجوع به خیری شود
نوعی از گل است که به نام گل همیشه بهار هم خوانده میشود: وآن قطرۀباران که چکد بر گل خیری چون قطرۀ می بر لب معشوقۀ میخوار. منوچهری. گل زرد و گل خیری و بید باد شبگیری ز فردوس آمدند امروز سبحان الذی اسری. منوچهری. و رجوع به خیری شود
عمل و شغل گل کار. عمل و شغل گل کار کاشتن و عمل آوردن و تربیت گلهای مختلف زینتی در باغ و باغچه و گلدان، گل و بوته که روی پارچه دیوار و مانند آن ایجاد کنند نقش و نگار
عمل و شغل گل کار. عمل و شغل گل کار کاشتن و عمل آوردن و تربیت گلهای مختلف زینتی در باغ و باغچه و گلدان، گل و بوته که روی پارچه دیوار و مانند آن ایجاد کنند نقش و نگار